بدون عنوان
سلام امروز اولین روز ماه مبارک رمضان است دلم لک زده بود برای یه عبادت درست و حسابی سحری که بلند شدم کلی راز و نیاز و عبادت کردم و خیلی هم چسبید ----------------------------------- دیگر اینکه از محیا بگم ،یه هفته ای میشه که از داران برگشتیم روزهای اول خیلی اذیت شد و اذیتمون کرد الکی بهانه میگرفت و گریه میکرد ولی الان دیگه بهتر شده و همش خاطرات داران و با ذوق و شوق تعریف میکنه و ... دیروز با باباش رفته بود پارک وقتی برگشتند بمن گفت مامان جونم خیلی دلم برات تنگ شده بود ولی باباش گفت از پارک خونه نمیومد بهش میگفتم بریم خونه، الان مامانی تنهاست و حوصله اش سر میره،محیا در جوابش گفته نه نمیام خونه، اشکالی نداره بذار ما...
نویسنده :
مامان محیا
8:34